# | ara | fas |
---|
1 | الدراجات كحلٍ بديل في شوارع دمشق | راه حلی به نام دوچرخه در خیابانهای دمشق |
2 | نشر هذا مقال عبر شراكة مع موقع سوريا حكاية ما انحكت وترجمته إلى العربية الأصوات العالمية | این مطلب همزمان در ناگفتههای سوریه نیز منتشر شده است. |
3 | إن تجولت في شوارع دمشق هذه الأيام، غالبا ما ستلاحظ أحد الشباب أو الشابات على دراجة، إنه الجانب المشرق لانتشار لجان التفتيش في أنحاء المدينة. | اگر این روزها در خیابانهای دمشق قدم بزنید شاید با زن یا مرد جوانی برخورد کنید که سوار بر دوچرخه است و با خوشحالی از ماشینی که در میان راهبندان ایستهای بازرسی تمامنشدنی گیر کرده سبقت میگیرد. |
4 | مما ألهم مجموعة من طلبة وطالبات الجامعات - بالأخص من كلية الهندسة - بدأ حملة صار بدها بسكليت. | تبلیغ برای دوچرخه بخشی از کمپین «او حالا یک دوچرخه میخواهد» است که توسط دانشجویانی که اغلب در رشته مهندسی درس میخوانند رهبری میشود. |
5 | مشاركين في حملة صار بدها بسكليت. | شرکتکنندگان جوان کمپین. |
6 | المصدر: سوريا حكاية ما انحكت. | منبع: ناگفتههای سوریه |
7 | في سوريا، عادةً ما اعتبرت الدراجات أحد وسائل تنقل الطبقات الأقل اجتماعيًا ممن لا يمكنهم تحمل نفقات شراء سيارة. | در سوریه به صورت سنتی دوچرخه به عنوان یک وسیله نقلیه کلاس پایین مورد توجه بوده که تنها توسط کسانی که توانایی استفاده از اتومبیل را نداشتند استفاده میشد. |
8 | كما أن قيادة الدراجات طالما ارتبطت بالذكور دون الإناث. | ضمن اینکه رانندگان آنها مرد بودند. |
9 | فمن أجل دحض التصنيفات وإيجاد حل للزحام المروري الذي سببته لجان التفتيش، قرر مجموعة من الشباب والفتيات بدأ رحلة حول المدينة لتشجيع الآخرين أن يحذوا حذوهم. | برای شکستن هر دو کلیشه ذکر شده و فراهم کردن راه حلی برای ترافیک حاصل از ایستهای بازرسی، گروهی از زنان و مردان تصمیم به دوچرخهسواری در شهر و تشویق دیگران به این کار گرفتهاند. |
10 | كان هدفهم - نقلًا عن سوريا حكاية ما نحكت - هو تغيير عادات المجتمع والترويج لوسائل تنقل بديلة. | هدف این گروه، آنطور که سازماندهندگانش به ناگفتههای سوریه گفتهاند “تغییر عادات جامعه و تبلیغ استفاده از وسایل نقلیه جایگزین” است. |
11 | وقد اعتمدوا ثقافة ركوب الدراجات كوسيلة جيدة لتوفير الوقود والتقليل من التلوث. | آنها فرهنگ دوچرخهسواری را راهی خوب برای پیشرفت جامعه از طریق صرفهجویی سوخت و کاهش آلودگی هوا میدانند. |
12 | “إنها طريقة لكسر حاجز الخوف من التقاليد التي طالما منعت الكثيرين من قيادة الدراجات. | این کار همچنین کانالی برای سوریهایها است تا ترسشان از سنت را که باعث منع بسیاری از آنها از دوچرخهسواری شده زیر پا بگذارند. |
13 | لسنوات، حال بين النساء - خاصة من يرتدين الحجاب - وبين قيادتهن للدراجات، آراء الآخرين وما قد يظنه البعض فيهن.” | سالهای سال نگرانی زنان به خصوص زنان محجبه از واکنش مردم، مانع استفاده آنها از دوچرخه شده است. |
14 | أحد المشاركات في الحملة. | زن جوان در دمشق دوچرخهسواری میکند. |
15 | المصدر: صفحة صار بدها بسكليت على فيسبوك. | منبع: صفحه فیسبوک کمپین |
16 | كان هدفهم تغيير عادات المجتمع والترويج لوسائل تنقل بديلة. وقد اعتمدوا ثقافة ركوب الدراجات كوسيلة جيدة لتوفير الوقود والتقليل من التلوث. | در نهایت سازماندهندگان از علاقهمندان به پیوستن به کمپین خواستهاند در حرکتی نمادین دوچرخهها را در کنار دانشگاه پارک کنند. |
17 | حتى الآن، يطالب منظمو الحملة كل من يرغب في الانضمام إليهم أن يصف دراجته بجوار سور جامعته كإيماءة رمزية، بما أن الدراجات غير مسموح بها داخل الحرم الجامعي بدمشق. | چون به صورت سنتی ورود دوچرخه به این فضا ممنوع است. این ابتکار بسیار موفق بود و صدها دوچرخه در تاریخ چهارم اکتبر در محوطه دانشگاه دیده شد و عکسهای مربوطه در فیسبوک به اشتراک گذاشته شد. |
18 | قوبلت الدعوات بالنجاح، وفي الرابع من اكتوبر / تشرين الأول، احتشد المئات من سائقي الدراجات بداخل الجامعات. | دختران جوان زیادی در کنار به اشتراک گذاشتن عکسها از تجربههای شخصی خود گفتهاند. |
19 | لاحقًا قام العديد من المشاركين بنشر صورهم أثناء هذا الحدث، من بينهم العديد من الفتيات وقد روت إحداهن عن هذه التجربة: | یکی از دختران تعریف میکند: من حجاب و مانتو دارم و این اولین باری بود که دوچرخه سواری میکردم. |
20 | أنا أرتدي الحجاب والعباءة، وهذه كان المرة الأولى التي أقود فيها دراجة، أخي هو من شجعني على خوض هذه التجربة. | از خانهام در مشرو دمار در ساعت هفت صبح بیرون آمدم. همراه با برادرم که مرا به انجام این کار تشویق کرد. |
21 | خرجنا سويًا من منزلنا في مشروع دمر، ذهبنا إلى الربوة ثم إلى المزة حيث افترقت أنا وهو. | رفتم به خیابان ربوه و به سمت مزه ادامه دادم و آنجا از برادرم جدا شدم که مسیر دیگری داشت. |
22 | يمكنك القيام بهذا بمفردك، تغلبي على خوفك ولا تقلقي بهذا الشأن، هكذا قال لي قبل أن يتحتم عليه الذهاب في طريق آخر. وهنا بدأت المغامرة. | به من گفت: “خودت میتوانی این کار را انجام دهی” “سد ترست را بشکن و نگران نباش” و اینجا بود که ماجراجویی من آغاز شد. |
23 | اصطدمت بعدة لجان تفتيش لكن يجب الاعتراف أن جميعهم كانوا في غاية اللطف، حتى أن بعضهم ابتسم ودعا لي. | ادامه دادم و در مسیرم از ایستهای بازرسی زیادی گذشتم اما باید بگویم که همه با من مهربان بودند. |
24 | أنصح كل فتاة أن تخوض هذه التجربة. | بعضیها حتی وقتی مرا میدیدند لبخند میزدند و دعایم میکردند. |
25 | إنه التحرر، قد يكون غريبًا في البداية لكن ستعتدن عليه. | تجربه فوقالعاده و آزادانهای بود و همه دختران را به انجام آن تشویق میکنم. |
26 | أحد العقبات في طريق نشر ثقافة قيادة الدراجات في سوريا، هي ارتفاع أسعار الدراجات إلى حدٍ ما، مع عدم انخفاضه رغم الظروف الراهنة التي تمر بها البلاد، وأيضاً حقيقة أن قيادة المرأة للدراجات لا تزال غير مرحب بها، خصوصاً في الأوساط المحافظة. | اولش کمی سخت است اما فوراً عادت میکنید. یکی از موانع استفاده از دوچرخه این است که برای طبقه متوسط سوریه کمی گران است (علیرغم شرایط سخت حال حاضر قیمت دوچرخه کاهش نیافته) و اینکه دوچرخهسواری زنان همچنان در میان محافظهکاران مذهبی با مخالفت روبرو است. |
27 | لكن على الرغم من ذلك، فمنظمي الحملة مصرون على تخطي هذه العقبات بتحسين الأوضاع داخليًاً وتغير المفاهيم، باستمرارهم في التبديل جنباً إلى جنب. | با این حال سازماندهندگان کمپین متعهد به غلبه بر موانع و فراهمسازی راه حلهایی برای رشد کشور از درون به صورت قدم به قدم هستند. |
28 | نشر هذا مقال عبر شراكة مع موقع سوريا حكاية ما انحكت وترجمته إلى العربية الأصوات العالمية | این مطلب همزمان در ناگفتههای سوریه نیز منتشر شده است. |