# | ara | fas |
---|
1 | الهجوم الانتحاري لفولغوغراد: رسالة تلميذة مسلمة | دختر مسلمان و بمبگذاری انتحاری در ولگوگراد |
2 | نادرا ما تترجم RuNet Echo المقالات الكاملة للمدونات. | تمرینات نیروهای ویژه روسیه در قفقاز شمالی. از ویدئوی بارگذاری شده در یوتیوب توسط هارداینگوش |
3 | لكن في هذه الحالة بالتحديد، سنجعلها استثناء. | “طنین روسیه” به ندرت تمامی یک مطلب وبلاگی را ترجمه میکند اما این یک مورد استثنایی است. |
4 | على إثر تفجير حافلة بفولغوغراد على يد انتحارية أودت بحياة ستة أشخاص فيما جُرح عشرات آخرون. | در پی بمبگذاری انتحاری در اتوبوسی در ولگوگراد که در آن یک زن بمبگذار سبب کشتهشدن شش نفر و زخمی شدن دهها نفر شد، یک دختر مسلمان نامهای به نویسنده ناشناس وبلاگ hardingush نوشت. |
5 | كتبت فتاة مسلمة رسالة إلى المدون غير المعروف hardingush وهو جندي من القوات الخاصة الروسية يعمل بفرقة محاربة الإرهاب في شمال القوقاز ويدير مدونة حول نشاطه. | نویسنده این وبلاگ یکی از سربازان نیروهای ویژه روسیه است که با یک تیم ضد تروریستی در شمال قفقاز همکاری میکند و تجربیات خود را در این وبلاگ شرح میدهد. |
6 | تستعرض الفتاة في هذه الرسالة القلق، المخاوف والآمال التي يعيشها العديد من الروس المسلمين في هذه الساعة. | در این نامه، دختر به بعضی از دلواپسیها، ترسها و امیدهایی که بسیاری از زنان مسلمان روس با آنها روبرو هستند اشاره میکند. |
7 | نشر [بالروسية] Hardingush هذه الرسالة وحذف المعلومات الشخصية للفتاة وصحح أخطاءها الإملائية. | هارداینگوش این نامه را با حذف اطلاعات خصوصی دختر و تصحیح غلطهای املایی منتشر کرده است. |
8 | لأنه وكما كتب هذا المدون “فالرسالة تضم معلومات مهمة تعطي الأمل في المستقبل…”. | چون به عقیده او این نامه “حاوی اطلاعات مهمی است که امید به آینده را زنده میکند.” |
9 | نظن بدورنا أن هذا مهم. | ما هم فکر میکنیم این نامه بسیار مهم است. |
10 | ها هي إذن الرسالة كاملة: | متن کامل نامه را بخوانید: |
11 | سلامي إليك Hardingush! | سلام هارداینگوش! |
12 | أقرأ كل ما تكتبه. | من همه مطالبت را میخوانم. |
13 | تقريبا منذ البدايات الأولى، عندما بدأت هذه المدونة. | تقریباً تمامی مطالبی را که از روز اول نوشتهای خواندهام. |
14 | شكرا لأنك تقدم للناس القوقاز الآخر. القوقاز الحقيقي. | ممنونم که جنبه دیگری از قفقاز را به مردم نشان میدهی. |
15 | أحب فعلا طريقتك في الكتابة. | واقعاً شیوه نوشتنت را دوست دارم. |
16 | أنا أقيم في فولغوغراد. تركت أسرتنا _______ لتستقر هنا. | خانواده من از سال … به اینجا نقل مکان کردهاند. |
17 | أنا في الفصل_____ بمدرسة _____. | من در کلاس … در مدرسه … درس میخوانم. |
18 | أعيش بفولغوغراد منذ ست سنوات. | شش سال در ولگوگراد زندگی کردهام. |
19 | أنا مسلمة طبعا. | در ضمن یک مسلمان هستم. |
20 | ولم أواجه أبدا أدنى مشكلة بسبب ديانتي أو جنسيتي. | هرگز از بابت دین یا ملیتم مشکلی نداشتم. |
21 | لكن عندما وقع الاعتداء الإرهابي، منعني والداي من الذهاب إلى المدرسة. | اما پس از وقوع حمله تروریستی، والدینم مرا از رفتن به مدرسه منع کردهاند. |
22 | كانا خائفين أن يتعرض لي أحدهم. | آنها میترسیدند کسی به من صدمه بزند. |
23 | لم تذهب الكثير من الفتيات المسلمات إلى المدرسة أو إلى الجامعة، لأنهن تخوفن أن يشار إليهن بالأصابع. | خیلی از دختران مسلمان دیگر هم از ترس سرزنش سایرین به مدرسه یا دانشگاه نرفتند. |
24 | كتبنا إلى بعضنا البعض على الإنترنت وتبادلنا نصيحة عدم مغادرة البيت أبدا. | ما با هم از طریق اینترنت در ارتباط بودیم و به هم توصیه کردیم به هیچ عنوان از خانه خارج نشویم. |
25 | اتصلت بي معلمتي، كانت قلقة علي، أخبرتها أنني لن أحضر في الوقت الحالي إلى المدرسة. | معلمم به من زنگ زد و نگرانم بود. به او گفتم فعلاً به مدرسه نخواهم آمد و او هم این موضوع را درک کرد. |
26 | وتفهمت الأمر كثيرا. | همکلاسیها هم به من زنگ زدند و نگرانم بودند. |
27 | اتصل بي أصدقاء الدراسة كذلك، وكانوا بدورهم قلقين. | به آنها هم گفتم که فعلاً نمیتوانم به مدرسه بیایم. |
28 | أخبرتهم أيضا أنني لا أستطيع الحضور إلى المدرسة في الوقت الراهن. | روز بعدش همکلاسیها زنگ در خانهمان را زدند. |
29 | في الصباح التالي، دقوا جرس الباب. قالوا: “خذي أدواتك، سنرافقك إلى المدرسة وسنعيدك مهما طال الأمر، ولن نسمح لأحد بإيذائك”. | به من گفتند وسایلت را بردار، ما تا مدرسه تو را اسکورت میکنیم و بعدش هم هرقدر طول بکشد تو را برمیگردانیم و اجازه نمیدهیم کسی به تو صدمه بزند. |
30 | كلهم روس. | آنها همگی پسران و دختران روس هستند. |
31 | حتى أن والدتي بكت عندما سمعت ذلك. | حتی مادرم وقتی این موضوع را شنید گریه کرد. |
32 | أردت فقط إخبارك بهذا. | فقط میخواهم این را به تو بگویم. |
33 | كتبت موخرا عن الناس ولا مبالاتهم تجاه بعضهم البعض. | تازگی مطلبی در مورد مردم نوشتی و گفتی هیچکس به فکر دیگری نیست. |
34 | ليس حقيقيا. | این درست نیست. |
35 | يرافقني إخوتي وأخواتي إلى المدرسة - أناديهم هكذا حاليا، لأنه لا يمكنني الاقتصار على تسميتهم أصدقاء دراسة. | من تا مدرسه توسط برادران و خواهرانم همراهی میشوم. میگویم خواهران و برادران چون آنها دیگر فقط همکلاسیهایی ساده برای من نیستند. |
36 | نحن المسلمون ضد الإرهابيين. | ما مسلمانان ضد تروریستها هستیم. |
37 | ولم ندعمهم أبدا. | ما هرگز از آنها حمایت نمیکنیم. |
38 | لا تنشر هذه الرسالة، لأنني لا أجيد الروسية وأقترف أخطاء كثيرة. | این نامه را منتشر نکن چون من روسی خوب حرف نمی زنم و اشتباهات زیادی در نوشتن مرتکب شدهام. |
39 | أما إذا نشرتها، فقم بتصحيح أخطائي رجاء، ولا تذكر اسمي ولا اسم مدرستي. | اگر این کار را کردی لطفاً اشتباهاتم را اصلاح کن و نام و محل مدرسهام را ننویس. |
40 | كتبتهم من أجلك أنت. | آنها را فقط یرای تو نوشتهام. |
41 | أردت فقط أن أخبرك أن الواقع ليس على درجة بالغة من السوء. | فقط خواستم به تو بگویم اوضاع آنقدرها هم بد نیست. |