Sentence alignment for gv-fas-20140909-4004.xml (html) - gv-jpn-20150308-34383.xml (html)

#fasjpn
1اعترافات یک ایرانی عصبانیある怒れるイラン人の告白
2کامبیز حسینی، عکس از ویکیمدیا. من یک ایرانی عصبانی هستم.イランの「怒れる」政治風刺家、カンビズ・ホセイニ。
3ولی قبل از اینکه ایرانی باشم آدمی عصبانی هستم.写真はウィキメディア・コモンズより。
4مثل همین آدم های خاورمیانه‌ای عصبانی که در تلویزیون می بینید؛ با مشت هایی گره کرده در خیابان و صورتی عصبی که با عصبانیت اعتراضشان را نشان می دهند.カンビズ・ホセイニ作
5عصبانی نبودم، ولی عصبانی شدم.私はひとりの怒れるイラン人である。
6آنچه مرا عصبی کرد و از من آدمی عصبانی ساخت تا عصبانیت خودش را بروز دهد به روزهایی بر می‌گردد که در ایران زندگی می‌کردم.いや、イラン人である前に、ひとりの怒れる男である。
7البته از یک جایی به بعد دلایل عصبانیتم از حد گذشت و از آن پس برای بقا به عصبانیتم خندیدم .テレビでよく見る怒った中東男、握りこぶしにしかめっ面で街頭デモする男たち、あんな感じである。
8یعنی اصلا در بزرگسالی تبدیل شدم به آدمی که نمی‌تواند عصبانی نباشد و‌نمی‌تواند به عصبانیت خو دش نخندد.私は前からいつも怒っていた訳ではない。 怒るようになったのだ。
9امروز عصبانیت را به کمدی تبدیل کردن و به عصبی بودن خودم خندیدن کسب و کار من شده است.私が苦悩し、怒れる男になったのは、まだイランに住んでいたころだった。
10برای عصبانیتم دلایلی دارم که هر روز هم به آن افزوده می شود و بنابراین دلایل بیشتری هم برای خندیدن دارم.当然、ある時点で、これ以上腹を立てたら死ぬという限界まで来てしまい、やむをえず笑うことにした。
11اما دلایل شروع عصبانیت من به عنوان کسی که اول عصبانی است و بعد ایرانی و عصبانی نبود و عصبانی شد به شرح زیر است:つまり、怒るときはいつも、自分の怒りっぷりを笑いながらじゃないと怒れないのだ。
12ــ هرازچند گاهی آدم هایی می‌دیدم که همدیگر را در خیابان کتک می زدند و دست به یقه می‌شدند.今では、自分の怒りをコメディに変えて、苦悩を笑い飛ばすことで、生計を立てるまでになった。
13رفتم دکتر گفت تو هم جایش برسد می‌توانی آدم خشنی باشی.怒りの種が日々増え続ければ、すなわち笑いの種も増える。
14بعد ها فهمیدم جمهوی اسلامی مشکلی با خشونت ندارد.私が怒れるイラン人になったいきさつを話すとしよう。
15ــ روی یکی از دیوارهای شهر نوشته بود «جنگ جنگ تا پیروزی».- 路上で取っ組み合いのけんかをしている人をよく見かけたものだ。
16نرفتم دکتر چون امکان داشت به عنوان آدمی که وطن‌پرست نبود مرا به مقامات معرفی کند.セラピストに診てもらいに行ったら、そんな場面になったらあなただって暴力を振るうでしょう、と言われた。
17بعدها فهمیدم که صلح برای جمهوری اسلامی مثل نوشیدن جام زهر است.後に知ったことだが、このイラン・イスラム共和国においては、暴力を振るっても何ら問題ないのだ。
18قید گفت‌وگو را زدم و از ترس بمباران رفتم بیروم شهر خانه اجاره کردم.- 「戦争だ、勝利するまで戦争だ!」
19ــ بیلبوردی در یک بزرگراه که رویش نوشته بود: «حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی».そんな標語が城壁に書かれていた。 セラピストに診てもらいには行かなかった。
20رفتم دکتر گفت: هیس!非国民だと密告されそうだから。
21بعدها فهمیدم که جمهوری اسلامی با اینکه مردم به هم بگویند «هیس» مشکلی ندارد.後に知ったことだが、このイラン・イスラム共和国において平和を口にすると毒杯を仰ぐことになる。
22ــ برنامه خبری ساعت ۷ شب تلویزیون که فقط یک جمله را از اول تا آخر تکرار می‌کرد و به من می‌گفت تو احمق هستی!私は平和を語るのをやめ、市内は空襲が来そうなので市外に引っ越した。 - 「アリー(ハメネイ師)の党こそ唯一の政党、セイエド・アリー(ハメネイ師)こそ唯一の指導者!」
23تو احمق هستی!と巨大な広告板に書かれていた。
24تو احمق هستی!セラピストに診てもらいに行ったら「シーッ!」
25رفتم دکتر گفت: تو احمق هستی!と言われた。
26بعدها فهمیدم که جمهوری اسلامی با احمق فرض کردن مردم مشکلی ندارد.後に学んだことだが、このイスラム共和国においては市民が「シーッ!」
27ــ روزنامه کیهان که هر وقت آن را ورق می زدم به جای خبر به من دروغ‌گویی و ریاکاری یاد می‌داد.と黙らせ合っても、何ら問題ないのだ。 - テレビで夕方のニュース番組を見ていたら、まるで同じ一言を繰り返し聞かされているような気がしてきた。「
28رفتم دکتر.あなたがたはバカです!
29روی در مطبش نوشته بود از پذیرش مریض‌هایی که کیهان می‌خوانند به دلایلی معذور است. バカですよ!」
30بعدها فهمیدم جمهوری اسلامی با دروغ گویی و ریاکاری کثیف در روزنامه‌ها مشکلی ندارد.と。
31ــ مسول تایید نمایشنامه‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که هر وقت برایش نمایشنامه جدیدی جهت تایید برای اجرا می بردم لبخند می زد و می‌گفت: «برو فردا بیا. »セラピストに診てもらいに行ったら「バカですね!」
32رفتم دکتر گفت برو فردا بیا!と言われた。
33بعدها فهمیدم جمهوری اسلامی با «برو فردا بیا» مشکلی ندارد.後に学んだことだが、このイスラム共和国においては人々をバカにしても何ら問題ないのだ。
34ــ ناتوانی در پرداخت اجاره خانه‌ام. رفتم دکتر گفت این یک مرض عمومی است و نباید زیاد نگرانش باشم چون مرضی عمومی است.- カイハン紙(Kayhan、訳注:イランの保守系日刊紙)は信頼できるニュースを提供せず、代わりにウソのつき方や偽善者になる方法を教えてくれる。
35بعدها فهمیدم جمهوری اسلامی فقط یک گروه خاصی را که با آنها حال می کند برای درمان این مرض می‌فرستد دبی و چین و مالزی و روسیه و ونزوئلا!セラピストに診てもらいに行ったら、ドアに「カイハン紙の読者は診察お断り!」 とあった。
36و اصلا با مریضی من مشکلی ندارد.後に学んだことだが、このイスラム共和国においては新聞にウソや汚い偽善が掲載されても、何ら問題ないのだ。
37ــ سرکار استوار نیروی انتظامی که من را با دوست دخترم به جرم «راه رفتن» گرفت و ساعت‌ها به او التماس کردم تا ولم کند.- 新しい脚本を文化イスラム指導省の脚本受付責任者のところに持っていき、上演許可をもらおうとすると、そのたびに、毎回にっこり笑って「明日出直してね!」
38رفتم دکتر.と言われる。
39تجویز کرد که با دوست دخترم ازدواج کنم تا بتوانم با او در خیابان راه بروم.セラピストに診てもらいに行ったら「明日出直してください!」
40بعدها فهمیدم جمهوری اسلامی با راه رفتن من و دوست دخترم در خیابان اساسا مشکل دارد.と言われた。
41ــ حرف هایی که نوک زبانم بود تا بزنم ولی همیشه نمی‌گفتم.後にわかったことだが、このイスラム共和国においては「明日出直して!」
42رفتم دکتر.も何ら問題ないのだ。
43گفت «زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد».- 私は家賃が払えなかった。
44بعدها فهمیدم جمهوری اسلامی با سرخی زبانم مشکل دارد.セラピストに診てもらいに行ったら、これは「一般的な病」だからご心配なくと言われた。
45سیگاری شدم بلکه زبانم قهوه‌ای شود ولی نه تنها مشکلم حل نشد بلکه وقتی به حرف‌های رئیس کل مملکت که از تلویزیون پخش می شد گوش میدادم تنگی نفس می‌گرفتم.後に学んだことだが、このイラン・イスラム共和国の手当といえば、特定のお気に入りの人たちを、ドバイや中国、マレーシア、ロシア、ベネズエラでの治療に搬送するだけだ。 私の病など、何ら問題にならないのだ。
46ــ سینمایی که از یک سری آرمان حرف می زد و آن آرمان‌ها آرمان‌های من نبود.- 女友達と「一緒に歩いていたら」警察に逮捕された。 セラピストに診てもらいに行ったら「彼女と結婚なさい、そうすれば一緒に道を歩けますよ」と言われた。
47برای این نرفتم دکتر.後に学んだことだが、このイスラム共和国においては女友達と散歩すると問題になるのだ。
48بعدها فهمیدم جمهوری اسلامی، با من که آرمانم آرمان آنها نبود مشکل دارد.- 映画で表現された理想は私の理想とは違っていた。
49سعی کردم با مرضم زندگی کنم.セラピストに診てもらいには行かなかった。
50ــ دشمن فرضی کشورم که می خواست پدرم را در بیاورد و هر روز باید یک کاری می‌کردم در نیاورد.後に学んだことだが、このイスラム共和国において、理想を共有しない私は問題になるのだ。 私は、我が国の仮想敵が自分を滅ぼそうとしているんだ、と思いながら生活してみた。
51رفتم دکتر گفت دکترت را عوض کن.敵に立ち向かうため、毎日あれこれ手を尽くさなければならなかった。
52بعدها هم چیزی در این باره نفهمیدم.セラピストに診てもらいに行くと、転院を勧められた。
53ــ و خودم که انفعال را پذیرفتم و شب تا صبح در اتاق کوچکم به جای تلاش جهت پیدا کردن اطلاعات بیشتر درباره اینکه چرا جمهوری اسلامی با یک سری از این مسايل مشکل دارد و با یک سری ندارد به این فکر می کردم که آخ که چقدر من قربانی هستم.今回は全く学ぶことはなかった。 - このイスラム共和国ではなぜ人によって問題だったり問題なかったりするのか、それを解明しようともしないで、私は苦悩にとらわれた我が身を嘆いて日々を過ごしていた。
54برای رفع قربانیتم دوباره رفتم دکتر.この苦悩を何とかしようとセラピストに診てもらいに行ったら、こう言われた。「
55گفت برو ماهواره بخر!衛星アンテナを買っていらっしゃい!
56آن ور آب را ببین آنوقت می فهمی همه آدم های کره زمین قربانی نیستند. 世界の反対側をご覧になれば、世の中苦悩している人ばかりじゃないとわかりますよ」
57رفتم ماهواره خریدم ولی هیچکدام از برنامه های خبری که قرار بود به من این خبر را بدهد که همه آدم ها قربانی نیستند مرضم را درمان نکرد و حتی مرا بیشتر عصبانی کرد.私は衛星アンテナを買ったが、私の病に効く番組はひとつも無く、それどころか余計に腹が立ってきた!  セラピストのところに戻ると、こう言われた。「
58دوباره رفتم دکتر گفت «همینه که هست دیگه من نمی‌تونم کاری برات بکنم .そんなものです。
59ولی تو می تونی بری و برای مخاطبت که فقط خودتی برنامه بسازی بعد بیای تو اتاقت بشینی برنامه ای که برای خودت و مخاطبش که خودتی ساخته‌ای را ببینی!私には手の尽くしようがありません。 でも、ご自分でただひとりの視聴者に向けてテレビ番組を作って、それを部屋でご覧になってはいかがでしょう!
60شاید هم بتونی به چند تا قربانی دیگه بگی که اون‌ها هم قربانی هستند ولی می تونن ترک کنند!» もしかしたら他にも少しぐらいは同じ苦悩を持つ人がいるかもしれないし、その方たちに『きみたちも同病だ、でも克服できるよ!』
61با عصبانیت و در حالی که به عصبانیتم می‌خندیدم برای همیشه از مطبش آمدم بیرون و تا رسیدم به اتاقم دویدم و با کله شیرجه زدم به سمت تلویزیونم و خودم را از شیشه تلویزیون انداختم توی ماهواره تا یک برنامه طنز تلخ عصبانی بسازم که از خودم و ایرانیان قربانی‌زدایی کند.とお伝えできるかもしれませんよ。」 怒りつつ、また自分の怒りを笑いつつ、私は二度と来るものかと診療室を出て自分の部屋にとんで帰り、テレビに頭から飛び込み、怒りの毒舌風刺番組を作って衛星波にのせ、自分自身や他のイラン人たちの苦悩を癒している、というわけだ。
62کامبیز حسینی، بازیگر، مجری و سازنده برنامه‌های طنز سیاسی رادیو و تلوزیون است.カンビズ・ホセイニはイラン人政治風刺家で俳優、テレビ司会者、ラジオ司会者でもある。
63او مجری برنامه طنز پولیتیک در رادیو فردا و پادکست هفتگی ساعت پنج عصر در مورد مسائل حقوق بشری در ایران است.ラジオ・ファーダで放送されている風刺的ニュース番組Poletikの司会者を務め、またイランの人権についての週刊ポッドキャスト、Five in the Afternoonの司会者でもある。
64در ضمن وی یکی از تهیه‌کنندگان و همچنین مجریان برنامه بسیار موفق و ستایش‌شده پارازیت در تلوزیون صدای آمریکا در فاصله سال‌های ٢٠٠٩ تا ٢٠١٢ می‌باشد.彼が共同制作し司会も務めたテレビ番組Parazitは大当たりで評判も良く、ボイス・オブ・アメリカで2009年から2012年まで放映され、全世界で視聴者数が3000万に達した。
65برنامه‌ای که ٣٠ میلیون تماشاگر در سرتاسر دنیا داشت. ترجمه این مطلب توسط مهسا علی‌مردانی در اختیار صداهای جهانی قرار گرفته است.校正:Naoko Mori